کسی نگرانم نیست
آرام بغلش کردم ، دستش را فشردم ،زیر گوشش گفتم برمیـــگردی دیگه؟نه
سرش رو پایین برد !!! ورفت!!
به خیالم تایید کرده بود گفته هایم را!!!
اشک چشم هایم را که در کاسه جمع کرده بودم!!! از شب قبل
پشتش ریختم !!!
هم آب را هم خودم را !!!
این را میشد از موهای سفیدم فهمید،
از سیگارم فهمید!!!
مادرم میگفت :تا کی ؟؟؟
آرام گفتم:ابد ،تا ابد!!!
پشتت نفرین میکرد !!!
کتم ،نه بهتر بگویم کتی که تو خریده بودی که با بوی سیگار و عطرت آغشته بود را به تن کردم و در بستم!!!
سرد بود هم هوا وهم دستانم!!!
برایم مهم نبود !!!
چون بعد از تو کسی نگرانم نیست!!!
میفهمی لعنتی دوست داشتنی ... کسی نگرانم نیست...